پيام
+
*من به انداه يک مجلس ختم
دوستاني دارم
چه رفيقان عزيزي که بدين راه دراز
بر شکوه سفر آخرتم افزودند
اشک در چشم کبابي خوردند
قبل نوشيدن چاي،
همه از خوبي من مي گفتند
ذکر اوصاف مرا
که خودم هيچ نمي دانستم
و سفر بايد کرد
تا بداني که تو را مي خواهند
دستتان درد نکند
ختم خوبي را به جا آورديد
اجرتان پيش خدا
عکس اعلاميه هم عالي بود
کجي روبان هم
ايده ي نابي بود
متن خوبي که حکايت مي کرد
که من خوب و عزيز
ناگهاني*
ياسيدالکريم
93/4/6
...*Mon Amour*...
رفتم و چه ناکام و نجيب، دعوت از اهل دلان، که بيايند بدان مجلس سوگ ، روح من شاد کنند و تسلي دل اهل حرم، ذکر چند نام در آن برگه پر سوز و گداز ، که بدانند همه ، ما چه فاميل عظيمي داريم، رخصتي داد حبيب، که بيايم آنجا آمدم مجلس ترحيم خودم، همه را ميديدم، همه آنهايي که در ايام حيات، نمي ديدمشان،*همه آنهاييکه نمي دانستم ، عشق من در دلشان ناپيداست* *واعظ از من مي گفت، حس کميابي بود! از نجابتهايم وز همه*
...*Mon Amour*...
*خوبيهام* وبه خانم ها گفت: اندکي آهسته، تا که مجلس بشود سنگين تر، سينه اش صاف نمود و به آواز بخواند: «مرغ باغ ملکوتم ني ام از عالم خاک چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم»، *راستي اين همه اقوام و رفيق، من خجل از همه شان، من که يک عمر گمان مي کردم تنهايم، و نمي دانستم، من به اندازه ي يک مجلس ختم دوستاني دارم....!*
...*Mon Amour*...
.