سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 92/5/26 | 2:44 عصر | نویسنده : الیکا یحیایی

نوای عشقت که به گوش می رسد

تارهای دلم ناخواسته درام می نوازند

 

***

 


.

الیکا یحیایی




تاریخ : شنبه 92/5/26 | 2:26 عصر | نویسنده : الیکا یحیایی

زندگی دعاییست که ندانسته پشت سرت باشد

زندگی خداییست که همواره حافظت باشد

.

الیکا یحیایی




تاریخ : شنبه 92/5/26 | 1:59 عصر | نویسنده : الیکا یحیایی

دل من مجنونی داشتی اون روزا یادش به خیر

عاشق و شیدایی داشتی اون روزا یادش به خیر

بیخیال عاشقی دنیا دوروزه دل من

از روزا بگذر بگو عاشقیا یادش به خیر

دل من گریه چرا این همه دلتنگی چرا؟

دل من ناله نکن ناله بی صدا چرا؟

دل من عبرت نشد سوختن به پای او

گر شده عبرت بگو این همه بی صبری چرا؟

دل من دوره ای بود دوست داشتنت برای اون

تاخواستی عاشقش بشی گفتش برو پیشم نمون

بیخیالش دل من دنیا دوروزه به خدا

تو راه عاشقی نمون تنها می مونی به خدا

دل من ببین اونو چه آسون گذشت ازت

حتی نخواست داشته باشه نامه ای چیزی ازت

دل من غصه نخور عوض به در شد کاراتون

بازی با عشق و دل و احساس؟ چه خنده داره کاراتون

دل من آروم بگیر آرومتر از همیشه باش

سردو بی حس دل من مثل دلش تپنده باش

.

الیکا یحیایی




تاریخ : چهارشنبه 92/5/23 | 12:11 صبح | نویسنده : الیکا یحیایی

بر صفحه سیاه آسمان می کشم نقاشی

می نویسم شعر

می کشم کودکی در جستجوی زندگی

در جستجوی لمس مرگ

می کشم کاشفی در جستجوی کشف عشق

می کشم دنیایی بی کینه پر ز مهر

پر ز عشق

می نویسم با خطی روشن از ستاره

می نویسم می کشم دنیایی پرچه خیالی

اما،

بی پرده...

.

الیکا یحیایی




تاریخ : جمعه 92/5/18 | 6:9 عصر | نویسنده : الیکا یحیایی

و امروز به آرویم رسیدم

در کلاس تنها هستم

با تخته سیاه و چند گچ

با شوق می گیرم گچی در دست

می دوم به سوی تخته

عین را می نویسم

و در پی اش شین را

و به قاف که رسیدم زنگ خورد

در این جا بود که فهمیدم

عشق همه جا

حتی بر تخته سیاه کلاس هم

نا تمام می ماند

.

الیکا یحیایی




تاریخ : جمعه 92/5/18 | 4:43 عصر | نویسنده : الیکا یحیایی

ای عشق چه کاریست که با من کردی؟

این تپش چیست که در دلم جا کردی؟

کاش جای تپش در دل من

اندکی خود را نثار دل او می کردی

یا که می رفتی برون از دل من

یا او را زتپش های ناگاه دلم، آگاه می کردی

.

الیکا یحیایی




تاریخ : جمعه 92/5/18 | 3:57 صبح | نویسنده : الیکا یحیایی

خدا عاشق کند دل آنکس

که دلم را عاشق کرد

.

الیکا یحیایی




تاریخ : جمعه 92/5/18 | 3:45 صبح | نویسنده : الیکا یحیایی

آرزو کردم قاصدکی را

برفت سمت خدا

باران بارید

و با ناله های آتشین

کَم کَمَک در دلم آشیان کرد

نمی دانم شاید این باران همان آرزوی قاصدکم بود،

شاید؛

معنای ناله هایش را می فهمیدم

می شنیدم صدای اشک هایش را

که فضا را پر می کردند

و شنیدم صدای اشک هایش را که سوگند یاد کردند

تا زمان

گرد زمین می دود

و تا تنهایی زمان زمین را تنها نمی گذارد

دیگر به زمین نخواهند آمد

نم

...نم

......نم

قطره ها باز رفتند

باران پایان یافت

و فضای تنهایی باز هم تنها ماند.

.

الیکا یحیایی




تاریخ : پنج شنبه 92/5/17 | 6:14 عصر | نویسنده : الیکا یحیایی

مانده بودم چه کنم با عشق مانده بودم چه کنم با این حال!

***

صدای ضربان دلم در گوش هایم می پیچد

اما همچنان دلم به دیوار تنم می کوبد

نمی دانم چه بگویم با او می شوم خیره به چشمانش

جالب است او هم مبهوت به چشمانم خیرست!

دلش به دیوار تنش می کوبد!

می لرزد می گوید لرزشش از سرماست!

آن هم در چه روزی ظهر بیست مرداد ماه!

عرق از پیشانی اش می افتد

اما،

باز هم می گوید لرزشش از سرماست!

نمی دانیم چه بگوییم با هم

بازهم خیره به چشمان هم می نگریم

سکوت می کنیم

صدای ضربان دلم هایمان طنین انداز می شوند

و با تپش های تند و صداهای بلند

با هم از عشق حرف می زنند

.

الیکا یحیایی




تاریخ : پنج شنبه 92/5/17 | 2:7 صبح | نویسنده : الیکا یحیایی

می رود اسمان رو به غروب و زمین رو به تاریکی

و فردا ثانیه ای نزدیک تر می شود

و امروز، با طلوع خورشید زمین روشن و پر نور می شود

و زمان همچون کودکی بازیگوش می دود دور زمین

می دود در پی تاریکی و آنگاه که آن را یافت باترس به دنبال روشنی می گردد!!!

.

الیکا یحیایی






  • خرید اینترنتی | ماه موزیک | ترفند سرگرمی