تاریخ : پنج شنبه 92/5/17 | 6:14 عصر | نویسنده : الیکا یحیایی
مانده بودم چه کنم با عشق مانده بودم چه کنم با این حال!
***
صدای ضربان دلم در گوش هایم می پیچد
اما همچنان دلم به دیوار تنم می کوبد
نمی دانم چه بگویم با او می شوم خیره به چشمانش
جالب است او هم مبهوت به چشمانم خیرست!
دلش به دیوار تنش می کوبد!
می لرزد می گوید لرزشش از سرماست!
آن هم در چه روزی ظهر بیست مرداد ماه!
عرق از پیشانی اش می افتد
اما،
باز هم می گوید لرزشش از سرماست!
نمی دانیم چه بگوییم با هم
بازهم خیره به چشمان هم می نگریم
سکوت می کنیم
صدای ضربان دلم هایمان طنین انداز می شوند
و با تپش های تند و صداهای بلند
با هم از عشق حرف می زنند
الیکا یحیایی
.: Weblog Themes By Pichak :.